اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

فهم عاشقانه ی زندگی

نگاه عاشقانه ی تو،

عشقِ تو را به دورترین ستاره ها نیز می رساند.

نوازشِ عاشقانه ی دستانِ تو.

عشقِ تو را به یک ساقه ی شکسته ی علف نیز می رساند.

لازم نیست عشق را بیان کنی،

عشق، خود را بیان خواهد کرد.

وقتی همه چیز و همه کس را از عشقِ خود بهره مند سازی، آن گاه، معشوقِ همه چیز و همه کس نیز خواهی شد.

در دعایی از امام علی(ع) می خوانیم:

«خداوندا! نهایتِ وارستگی و بَندگُسلی را به من عطا کن!»

لحظه ای که احساس می کنی

دیگر به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نیستی،

ناگهان احساسِ خُنکی و سکوت و آرامش می کنی.

این بدان معنا نیست

که دیگر کسی را یا چیزی را دوست نمی داری.

برعکس.

برای نخستین بار، احساس کیفیتی تازه می کنی

کیفیتِ عشق

عشقی که دیگر خاصیتِ بیولوژیِ تو نیست،

بلکه خاصیت وارستگی و بندگسلی توست.

عشق، رابطه ایجاد می کند اما رابطه نیست.

عشق، به امپراتوران عرصه ی بخشش تعلق دارد نه گدایان ویرانه های توقع و انتظار

رابطه، پدیده ای ست تمام شده، بسته.

عشق، اما همیشه جاری ست، رود است.

عشق، به پایان نمی رسد و خود را نمی بندد.

ماه عسل عشق شروع می شود،

اما هرگز به پایان نمی رسد.

عشق، شدنِ مدام  و بی انتهاست.

فردای عشق هرگز قابل پیش بینی نیست.

عاشق و معشوق به پایان می رسند،

اما عشق تداوم می یابد.

عشق را نباید به سطح نازل رابطه پایین آورد.

رابطه هرگز از موهبت آزادی و شاعرانگی عشق برخوردار نمی شود.

در رابطه.

دو طرف گمان می کنند که یکدیگر را می شناسند.

به تعبیری، همدیگر را در تصور ثابت و محدود خود زندانی می کنند.

ما هرگز نمی توانیم از دیگری شناختی صددرصد به دست آوریم.

عکسی که از رود گرفته می شود.

فقط ثبت یک لحظه از پاره ای کوچک از رود است.

آدمی را که دیروز می شناختی.

همانی نیست که امروز با او روبه رو می شوی.

او کسی دیگر است، آدمی ست تازه.

باید از نو او را بشناسی. باید از نو با او رابطه برقرار کنی. او شیء نیست که ثابت مانده باشد ، حتی اشیاء نیز در معرضِ دگرگونی مدامند. ممکن است صندلی اتاق تو، امروز، همانی باشد که دیروز بود، اما آدم ها این گونه نیستند. آنان را باید مدام کشف کرد.

در عشق، آدم ها مدام یکدیگر را کشف می کنند و بدین سان، مدام تازه می شوند.

اگر عشق را به سطح نازل رابطه پایین نیاوری، معشوق تو، آیینه ی تو می شود.

وقتی به او نگاه می کنی و او را کشف می کنی،

در واقع، خود را کشف کرده ای.

وقتی به ژرفای افکار واحساسات او می روی.

در واقع، به ژرفای وجود خود سفر کرده ای.

این گونه است که عشق، تو را خودآگاه می سازد.

در رابطه ی تنها، دو طرف هرگز یکدیگر را نمی بینند.

چه بسیارند زن و شوهرهایی که بیست سال یا بیشتر با هم زندگی کرده اند، اما هرگز همدیگر را ندیده اند. آنان، در این مدت، نسبت به هم کور بوده اند. برای مثال، اگراز آنان بپرسی: «چشمان همسرتان چه شکلی ست؟» نمی توانند به یاد بیاورند چون هرگز به چشمان همسرشان نگاه نکرده اند.

نگاه خود را تازه کن.

زنگارها را از آیینه ی دل پاک کن

و از نو ببین.

دنیا و ما مدام نو می شویم،

ما از این نو شدن های مدام بی خبریم.

هرگز از ماه عسل عشق بیرون نیایید.

مدام یکدیگر را کشف کنید

و برای ابراز عشق خود، شیوه هایی تازه بیابید.

عشق، سفری ست بی پایان و ماجرایی ست پرهیجان

پنیسیلین

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید...

پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد...

روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: می‌خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی. کشاورز اسکاتلندی جواب داد: من نمی‌توانم برای کاری که انجام داده‌ام پولی بگیرم. در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف‌زاده پرسید: پسر شماست؟

کشاورز با افتخار جواب داد: بله

 
با هم معامله می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد...

پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد...

سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟ پنیسیلین! 

فرزند پروری

یکی از مهمترین جنبه‌های فرزندپروری ایجاد یک رابطه خوب است. این مساله به‌خصوص در دوران نوجوانی اهمیت ویژه می‌یابد. زمانی که الگوهای قدیمی‌ارتباط ممکن است کارساز نباشد و یا مجبور به تغییر و تعدیل آن باشیم تا نیازهای رشدی نوجوان را برآورده سازیم...

توصیه‌های زیر می‌تواند برای برقراری یک رابطه خوب با نوجوان به شما کمک کند:

 

1) به‌طور باز و آشکار راجع به مشکلات صحبت کنید.

جوی را در محیط خانه به‌وجود آورید که هرکدام از اعضای خانواده بتوانند به‌طور آزادانه راجع به موضوعات مورد نظر خود بحث کنند. در صورتی که بتوانید ارتباطی مناسب با او برقرار کنید می‌توانید در مورد مسایل خاصی چون مصرف مواد مخدر و ارتباطات که از رفتارهای مهم و پر خطر دوران نوجوانی است راحت‌تر و با موفقیت بهتری وارد بحث و مذاکره شوید. تحقیقات نشان داده است نوجوانانی که به طور بارزتر و آشکارتر با والدین خود مشارکت و گفتگو می‌کنند احتمال مصرف مواد مخدر در آنها کمتر است.

 

وظیفه شما گوش دادن و درک و فهم است نه قضاوت کردن.

 

2) برای بهبود ارتباط با نوجوان باید برای او وقت گذاشت. یافتن زمان برای ارتباط با فرزند در دنیای پرمشغله امروز ممکن است مشکل اساسی والدین باشد ولی اختصاص دادن فقط چند دقیقه در روز برای گوش دادن فعال به نوجوانتان می‌تواند نقطه خوبی برای شروع باشد.

 

3) فرصت طلب باشید. برای صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با نوجوان خود منتظر به‌وجود آمدن مسایل و مشکلات بزرگ نباشید، از هر فرصتی برای حرف زدن با او استفاده کنید.

 

4) با او مذاکره کنید.  چنانچه توانستید با فرزند خود چنین ارتباطی برقرار کنید، در زمان تعارض و کشمکش راحت‌تر می‌توانید با او وارد بحث و مذاکره شوید.

ممکن است لازم باشد قبل از پاسخ دادن تا 10 بشمارید، این موضوع به شما فرصتی می‌دهد که خود را آرام کنید و از جنگ و جدل اجتناب کنید.

5) ارتباط خوب شامل هر دو حالت گوش کردن و صحبت کردن است. صحبت‌های او را گوش دهید. آنها را قطع نکنید تا نقطه نظرات خود را بگوید. بگذارید کلامش را به پایان برساند، وظیفه شما گوش دادن و درک و فهم است نه قضاوت کردن.

 

6) با احساسات او همدردی کنید. خودتان را به جای او بگذارید. سعی کنید فقط نظر او را بفهمید و به آن احترام بگذارید. حتی اگر با آن موافق نیستید.

 

7) قبل از آنکه لب به سخن بگشایید، فکر کنید. ممکن است لازم باشد قبل از پاسخ دادن تا 10 بشمارید، این موضوع به شما فرصتی می‌دهد که خود را آرام کنید و از جنگ و جدل اجتناب کنید.

 

8) هیجانش را درک کنید. حتی زمانی که بحث راجع به موضوعات حساس و هیجانی است، بگذارید تا نوجوان شما بفهمد تا شما او را دوست دارید و مراقب او هستید.

 

9) مثبت اندیش باشید. مکالمه را با صحبت کردن راجع به آنکه چگونه می‌خواهید مشکل را حل کنید مثبت کنید، مدام به اشتباهات گذشته او گریز نزنید. به جنبه‌های مثبت او بیندیشید. مثبت ماندن، مکالمه را خلاق و سازنده می‌کند.