نام‌های پسران

نام‌های پسران

  1. ئاسو (افق)
  2. ئاسوس
  3. ئاکار
  4. ئاکام (عاقبت، سرانجام)
  5. ئاکو (قلهٔ کوه)
  6. ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
  7. ئامانج (آماج، هدف)
  8. ئاوات (امید)
  9. ئارتین (شعله‌ و گرمای آتش)
  10. ئازا (دلاور، همریشه با آزاد)
  11. باگرو (تندباد)
  12. باهوز (گردباد)
  13. به رزان(نام منطقه‌ای در کردستان عراق)
  14. به‌لین (پیمان)
  15. به‌هیز (نیرومند)
  16. به‌رزان (بلندپایه)
  17. به‌رهه‌م (ثمره‌)
  18. به‌تین (آتشین)
  19. بلیسه‌ (شعله، اخگر)
  20. بلند
  21. بلیمه‌ت (دلاور)
  22. بروسک (جرقه)
  23. بروا (ایمان)
  24. بریار (تصمیم)
  25. بوران (بوران، اصل این واژه را مغولی دانسته‌اند)
  26. چه‌کو
  27. چیا (کوهستان بلند)
  28. چیاکو
  29. چومان (نام رودی مرزی در باختر بابنه)
  30. دالاهو (کوهی در کردستان)
  31. دانیار (بخشنده‌)
  32. دارا
  33. ده‌رسیم (منطقه درسیم در ناحیه زازانشین کردستان ترکیه)
  34. دیار (دیار، پیدا)
  35. دیاری
  36. دیاکو (دیاکو، بنیادگذار دودمانماد)
  37. دیلمان
  38. دیمه‌ن (چشم‌انداز)
  39. ئه‌گید (دلاور)
  40. ئه‌له‌ند (تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
  41. ئه‌رده‌لان (اردلان)
  42. ئه‌رده‌وان (اردوان)
  43. ئه‌ژده‌ر (اژدر)
  44. ئه‌ویندار (عاشق)
  45. فه‌رهاد (فرهاد)
  46. فریا (نجات، «همریشه با واژه فریاد»)
  47. گوران (نام شاخه‌ای از کردان)
  48. گووه‌ند (نوعی رقص کردی)
  49. هاوری (همراه)
  50. هاوراز (همراز)
  51. هه‌لمه‌ت (هجوم ناگهانی، دگرگون‌شده‌ واژه عربی حَملة)
  52. هه‌ژار (ندار و فقیر)
  53. هیمن (متین)
  54. هه‌لکه‌وت (فراز-رونده، چیره)
  55. هه‌لگورد
  56. هه‌لو (آله، عقاب)
  57. هه‌ردی
  58. هه‌ورام (اورامانی، شاخه‌ای از کردان)
  59. هه‌وراز (فراز و نشیب)
  60. هیژا (گرامی، محترم)
  61. هیرش (یورش: اصل این واژه مغولی است)
  62. هیوا (امید)
  63. هوزان (آوازه‌خوان)
  64. هومه‌ر
  65. هیدی (آرام)
  66. هه‌ندرین (نام کوهستانی در کردستان)
  67. هوگر (علاقه‌مند)
  68. ژاوه‌رو (ژاورود)
  69. ژوان (گفتگوی عاشقانه‌)
  70. ژیر (هوشمند، («همریشه با واژه زیرک»)
  71. ژیله‌مو (اخگر)
  72. ژیوار (تمدن)
  73. ژیهات (کاردان، ماهر)
  74. کاردو
  75. کاروان
  76. کاروخ (نام کوهستانی در کردستان)
  77. کازیوه‌ (پگاه)
  78. کارزان (کاردان)
  79. کاژاو
  80. کوماس
  81. لاس (گونه‌ای درخت سخت‌چوب، از شخصیت‌های داستانلاس و خزال)
  82. لاوچاک (جوان خوش‌سیما و درستکار)
  83. لیزان (وارد و کاردان)
  84. ماردین
  85. مه‌ردوخ
  86. مه‌ریوان (مریوان)
  87. میلان
  88. میران
  89. ناری
  90. ناسیکو
  91. نسکو
  92. نه‌به‌ز (تسلیم‌ناپذیر، نستوه)
  93. نه‌سره‌و
  94. نه‌هروز (نوروز)
  95. نه‌وشیروان (انوشیروان)
  96. نه‌که‌روز (نام کوهی در جنوب باختری سقز)
  97. نچیروان (نخچیربان، شکاربان)
  98. په‌ژار (افسرده‌دل)
  99. په‌شیو (هراسان و افسرده‌دل «همریشه با پژمان»)
  100. پشتیوان (پشتیبان)
  101. پشکو (شکوفه‌)
  102. پیشه‌نگ
  103. راژان
  104. رامان (در شگفت بودن، تحیر)
  105. رامیار (چوپان)
  106. ریبوار (رهگذر)
  107. ریوان (رهگذر)
  108. ریباز (راه و شیوه)
  109. ریناس (رهشناس)
  110. ریبین (دورنگر، راهبین)
  111. ریکه‌وت
  112. ریزان (وارد، ماهر)
  113. رزگار (رستگار، آزاد)
  114. روژان
  115. سارو
  116. ساکار (پاک و ساده)
  117. ساکو
  118. سامال
  119. سامره‌ند
  120. سه‌ردار (سردار)
  121. سه‌نگاو
  122. سه‌رکه‌وت (پیروز)
  123. سه‌رکو
  124. سمکو (کوتاه و دگرگون‌شده واژه‌ سامی اسماعیل)
  125. سیامه ند
  126. سیروان (نام رودی در کردستان)
  127. سوران
  128. شاهو (نام کوه)
  129. شیروان
  130. شه‌مال (توفان)
  131. شه‌مزین
  132. شیرکو (احتمالا شیر کوهستان)
  133. شورش (انقلاب)
  134. شوان (شبان، چوپان)
  135. تیریژ (پرتو، فروغ)
  136. وریا (هوشیار)
  137. خه‌بات (مبارزه‌، از مصدر خه‌بتین: مبارزه‌ کردن، برخی منابع ریشه آن راآرامی دانسته‌اند).
  138. خوناس
  139. زاگروس (زاگرس)
  140. زال (حکمران، چیره)
  141. زانا (دانا)
  142. زانیار (دانشور)
  143. زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
  144. زیلان
  145. زوران (تلاش، کشتی)
  146. زوراب
  147. زریان (نام یک نوع باد)
  148. زیبار
  149. زه‌رده‌شت

سردشت(نام شهری در کردستان ایران)

نام‌های دختران

  1. ئاڤان (نام کوهستانی در کردستان)
  2. ئاڵێ (دختر مو بور)
  3. ئالا (بیرق، پرچم)
  4. ئالان (نام کوهستانی در کردستان)
  5. ئاسکی (از واژه‌ "ئاسک" به‌ معنی آهو)
  6. ئاونگ (شبنم)
  7. باژیلان
  8. به‌یان (بامداد)
  9. به‌فرین (برفی)
  10. به‌ناز (نازدار)
  11. بیریوان
  12. بیخال (نام کوهستانی در کردستان)
  13. جوان (زیبا)
  14. چاوجوان (زیباچشم)
  15. چاوره‌ش (سیه‌چشم)
  16. چنور (نام گلی خوشبو)
  17. چرو (غنچه‌)
  18. چیمه‌ن (سبزه‌ و طبیعت)
  19. چوپی (نوعی رقص کردی)
  20. دیلان (نوعی رقص کردی)
  21. دلنیا (دلگرم و مطمئن)
  22. دلووان (مهربان)
  23. دیانا (نام شهری در کردستان عراق)
  24. دیمه‌ن (چشم‌انداز)
  25. ئه‌سرین (اشک)
  26. ئه‌ستێ
  27. ئه‌ستیره‌ (ستاره)
  28. ئه‌وین (مهر، عشق)
  29. فرمیسک (اشک)
  30. فینک (خنک و دلچسب)
  31. گه‌لاویژ (ستاره شباهنگ)
  32. گولاله‌ (لاله‌)
  33. گزنگ (پرتو خورشید)
  34. ژینو
  35. ژیار
  36. کالێ (دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
  37. کانی (چشمه)
  38. که‌ژال (آهو، گونه‌ای از واژه خه‌زال=غزال)
  39. کویستان (کوهستان)
  40. کوردستان (کردستان)
  41. میدیا (سرزمین ماد)
  42. مه‌هاباد (مهاباد)
  43. نالین
  44. ناسکی
  45. ناسکول
  46. نه‌شمیل (خرامان)
  47. نه‌رمین (دلپذیر، مهربان)
  48. نه‌خشین (آراسته‌، دارای نقش و نگار)
  49. نیاز (دعا)
  50. نیان (لطیف، دلپذیر)
  51. نیشتمان (میهن)
  52. په‌ریخان
  53. پرشنگ (پرتو)
  54. رازان
  55. روژ (خورشید)
  56. روژین (خوروَش)
  57. روناک (روشنا)
  58. ریژنه‌ (باران تند در هنگام آفتاب)
  59. سازان
  60. سه‌یران
  61. سه‌ما (رقص، سماع)
  62. سکالا
  63. سروشت (طبیعت)
  64. سروه‌ (نسیم)
  65. ستران
  66. سوزان
  67. سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
  68. شیلان (نسترن)
  69. شلیر (1. سوسن 2. لاله)
  70. شوخان (شوخ و شنگ)
  71. شنو (اشنویه)
  72. شنه‌ (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
  73. شه‌پول (موج، آبخیز)
  74. شه‌مام
  75. تانیا
  76. ته‌لار
  77. ته‌نیا (تنها)
  78. تریفه‌ (نور مهتاب)
  79. تیروژ (پرتو خورشید)
  80. تارا (ستاره، اصل این واژه هندی است که به متون قدیمی فارسی و کردی راه یافته)
  81. ڤیان (عشق)
  82. خه‌زال (غزال)
  83. خه‌زیم
  84. خوزگه‌ (آرزو، حسرت)
  85. خوناو (باران آهسته و دلپذیر)‌
  86. زه‌ینو (زینب)
  87. زین (نام دختری در یکی از منظومه‌های عاشقانه‌ کردی، دگرگون‌شده زینب)
  88. هانا
  89. هاوین (تابستان)
  90. هه‌لاله‌ (لاله)
  91. هیرو (گل ختمی

پشت کردن به زبان مادری کمتر از پشت کردن به مادر نیست

مادر عزیز است وزبان مادری پاره ای از بودن مادر است. یکی از متفکرانغربی چه زیبا گفته است: «پشت کردن به زبان مادری کمتر از پشت کردن به مادر نیست». زبان مادری همزاد بشر است. در این زبان زلالی صدای مادر، مهر مادری، آرزوها و رویاها، عشق ها و تلخ کامی های روزگار در هم گره خورده است. زبان مادری یادگار لالایی و گهواره جنبانی و قصه گویی های بلند نیمه شب مادر است. یادآور کودکی، یادآور روزهای رفته، روزهای فراموش ناشدنی لبخند پر مهر مادر. غربت زبان مادری در ایران رنجی روح آزار است. زبان مادری بخشی از هویت ماست، انکار زبان مادری پنهان نمودن بخشی از هستی

انسان است و این کتمان خویش و هویت خود باعث بروز نوعی بحران هویت، تضاد و تعارض درونی در

وجود فرد خواهد شد. گریز از زبان مادری همچون نشستن بر قایق سرگردان در دریای

ی توفانی است که بی هیچ هدفی از ساحل فاصله گرفته است

رنگ های شاد لباس کردی کرمانجی

رنگ های شاد لباس کردی کرمانجی

برگزاری نمایشگاه عکس، نقاشی و صنایع دستی در لاین نو

پوشش مرد و زن ترکمن و عشایر کرد در کنار هم جلوه ای دارد که امروزیها هنوز در تزیینات، نمایشها، برگزاری آیینهای جشن و غیره به جلوه گری آن پناه برده و آنرا چون تابلویی زینتی به رخ می کشند.
خراسان شمالی با پیشینه ای تاریخی و مذهبی، با ترکیب قومیتهای مختلف کرمانج، فارس، ترک، ترکمن و تات کانون وحدت قومیتها و دارای گنجینه هایی است که لباسهای سنتی آن از گنجینه های ارزشمند آن به شمار می رود.
زنان خراسان شمالی با دستان خود هنرمندانه لباس های محلی کم نظیری را خلق می کنند که حاصل ذوق و ابتکار آنان است.
اثر حضور مداوم زنان این خطه در دل طبیعت بوضوح در نقوش لباسهای محلی مشهود است، رنگ شاد و نقشهای شکسته سوزن دوزی شده بر حاشیه لباسهای همگی نشانگر الهام از طبیعت است.


لباس کرمانجهای این استان که دختران و زنان عشایر بر تن می کنند در رنگهای شاد و با حاشیه های متنوع دوخته شده که عمدتا شامل شلیته، گراس و یاشار است.
‘شلیته’ دامنی بلند است که تا زانو را می پوشاند و معمولا از جنس مخمل است که با رنگهای متنوع حاشیه دوزی می شود. رنگ این لباس برای دختران زرد، برای نوعروسان سفید و برای زنان قرمز است و هر طایفه کرمانج نیز لباس مختص به خود را دارد.
‘کراس’، پیراهنی بلند بوده که پایین آن چیندار است و ‘جلیقه’ از جنس مخمل است که با شلیته همرنگ انتخاب می شود و روی آن را سکه دوزی می کنند.
‘یاشار’، روسری بلند از جنس حریر است و سربند، دستمال یزدی است که برای محکم کردن یاشار استفاده و روی آن بسته می شود.
‘گار’، گوشواره ای بلند است که به دو طرف عرقچین متصل و روی سر قرار می گیرد و روی آن یاشار و سربند بسته می شود.
زنان کرمانج جوراب سفید و چاروق نیز می پوشند.
‘چاروق’ که به پاپوش سنتی مردم شمالشرق ایران اتلاق می شود کلمه‌ای ترکی و به معنای پای افزار یا پاپوش است که بندها و تسمه‌های بلندی دارد و بندهای آنرا به ساق پا می‌پیچند.
این پاپوش دارای نوکی برگشته به بالا بوده و جنس آن از چرم طبیعی است که با نخ‌های ابریشم الوان و اشکال مختلف زینت داده شده و برای زیباتر شدن این پاپوش در نوک آن منگوله، استفاده می‌شود که از نخ‌های ابریشم رنگی تهیه می‌شود.

قوشمه

قشمه یکی از سازهای برونی است که توسط عاشق‌ها نواخته می‌شود. در خراسان شمالی  سه نوع قشمه دیده میشود: قشمه های ۵ سوراخه، ۶ سوراخه و ۷ سوراخه ( که همگی فاقد سوراخ پشت است ) قشمه بیشتر در

 

عروسی‌ها به همراهی دایره و یا دهلی که با دست نواخته میشود، به اجرای آهنگ‌های رقص می‌پردازد.

قشمه معمولا از استخوان بال قره‌قوش یا درنا و گاهی از نی و حتی از فلز ساخته می‌شود که صدای حاصله از قشمه استخوانی بهتر و پخته است. قشمه سازی است مضاعف و اندازه آن بستگی به کوچک و بزرگی استخوان پرنده دارد. بر روی هرکدام از لوله‌های صوتی آن یک سر پیکه ( قمیش ) سوار می‌شود، دو لوله‌ی صوتی قشمه معمولاً به طور هم صدا کوک میشود. اما ممکن است به ندرت شاهد کوک‌های مأنوس دیگری مانند کوک سوم و حتی گاه دوم باشیم. این کوک‌ها که اغلب توسط نوازندگان زبردست قشمه استفاده میشود، در نظر اول ممکن است به حساب ناتوانی نوازنده در کوک کردن دقیق ساز گذاشته شود در حالیکه استفاده از این کوک‌های نامأنوس کاملاً آگاهانه و برای ایجاد تحرک و کسب دینامیسم بیشتر صورت می‌گیرد همچنین نوازندگان قشمه باز به منظور ایجاد تحرک و دینامیسم گاه دو صدای مختلف و اغلب مجاور یکدیگر را توسط لوله های صوتی مضاعف ساز ایجاد می‌کنند.

قوشمه نواز بزرگ کرمانج

 به یاد قوشمه نواز شب،سکوت،کویر 

استاد علیخان یزدانی معروف به «آبچوری»، برجسته‌ترین قوشمه‌نواز ایران روز ۲۸ دیماه سال 1389در بجنورد درگذشت. آبچوری به همراه یار دیرینه‌ی خود زنده‌یاد «حسین ببی» دایره‌نواز چیره‌دست خراسان شمالی بیش از نیم قرن به موسیقی مقامی خراسان خدمت کردند. 

آبچوری در جشنواره‌های بسیاری شرکت کرد و با نواختن ماهرانه‌ی قوشمه خوش درخشید.او سال‌ها به عنوان داور در جشنواره‌های مختلف نیز شرکت داشت.از جمله آثار آبچوری که برای اکثر ما آشنا است قوشمه‌نوازی در آلبوم «شب، سکوت، کویر» ساخته‌ی استاد «کیهان کلهر» است.«آبچوری»در سال 1310 در روستای آبشور شهر بجنورد در ایل کرد ایزانلو زاده شد و از نوجوانی به تقلید از برادر بزرگتر نواختن قشمه را آغاز کرد و آن قدر در نواختن این ساز پیش رفت که به مقام استادی رسید. 

عیسی آبچوری فرزند علی آبچوری می‌گوید: 

مرحوم پدرم از دو سال پیش از مرگ بیمار شد. بعد از انجام معاینات پزشکی و انجام آزمایش، پزشکان تشخیص دادند ایشان به بیماری هپاتیت ب مبتلا شده است. 

در این مدت با مراقبت‌هایی که از ایشان انجام دادیم تقریبآ روی پای خودشان بودند تا اینکه در26 دی ماه حالشان بد شد به بیمارستان انتقالشان دادیم اما تلاش پزشکان موثر واقع نشد و متاسفانه روز سه‌شنبه 28 دی ماه درگذشت. 

چندسال بود که از فعالیت هنری دست کشیده بودند؟ 

حدود ده سال بود که دیگر نمی‌توانست در مراسم عروسی و جشن‌ها شرکت کند، اما تا همین اواخر در جشنواره‌ها و همایش‌ها به عنوان داور حضور پیدا می‌کرد.   

آخرین جشنواره‌ای که شرکت کردند چه زمانی بود؟ 

یکی، دو سال قبل.یادم می‌آید درگذشت زنده‌یاد حسین ببی خیلی روی روحیه‌شان تاثیر گذاشته بود.همیشه می‌گفت انگار حسین ببی نیمی از وجود من بود. گاهی اوقات در خلوت، سازش را برمی‌داشت و شروع به نواختن می‌کرد. می‌گفتم پدر شاید برای سلامتی شما خوب نباشد. می‌گفت پسرجان من زنده به این ساز هستم؛ باید ساز بزنم! گاهی اوقات می‌دیدم ساز که می‌زند گریه می‌کند. از او می‌پرسیدم چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت یاد حسین ببی افتادم.   


هوشنگ جاوید پژوهشگر و محقق موسیقی به همراه کلیم‌الله توحیدی؛ پژوهشگر و محقق موسیقی اولین کسانی بودند که زنده‌یاد علی آبچوری را به جشنواره‌ی نی‌نوازان در تهران بردند و ایشان را به ایرانیان معرفی کردند. پیش از آن آبچوری را فقط اهالی خراسان می‌شناختند. 

هوشنگ جاوید درباره‌ی استاد علی آبچوری می‌گوید: «در حقیقت استاد آبچوری میراث خانوادگی خودش را به اجرا در می‌آورد چون هنر، نزد خاندان آبچوری‌ها نسل به نسل از طریق نیاکانشان منتقل شده بود. 

از قرن‌ها پیش هنر قوشمه‌نوازی و سرنانوازی به صورت خانوادگی در بین این‌ها به اجرا در می‌آمده و خود استاد آبچوری هم از این قضیه بی‌بهره نمانده بود و به خوبی راوی موسیقی شمال خراسان بود. علاوه بر این با موسیقی ردیف و دستگاه هم بر اساس علاقه‌ای که خودش داشت آشنایی پیدا کرده بود. 

آبچوری می‌دانست موسیقی نو چه هست. به من می‌گفت اگر بخواهید من حاضرم در کنار «ارگ» بایستم و بنوازم تا ببینید کدامیک در جذب مخاطب موفق‌تر هستیم. 

زمانی که در ایران در ابتدای انقلاب موسیقی مورد تحریم قرار گرفت، او سازش را کنار نگذاشته بود. خودش می‌گفت در آن دوران برای اینکه آهنگ‌هایی که می‌نوازم از یادم نرود به کوه می‌رفتم و در دل کوه قوشمه‌نوازی می‌کردم. 

آبچوری به موسیقی شادیانه و آئین‌های شاد منطقه‌ی کرمانج خیلی خوب آشنا بود. حتی با موسیقی ترک‌های منطقه هم آشنا بود و این موسیقی‌ها را می‌زد. نکته‌ی قابل توجه این بود که با ساز خیلی ساده‌ی قوشمه می‌توانست موسیقی‌های توصیفی را به گونه‌ای بنوازد که به‌طور کامل آنچه را که می‌نواخت حس می‌کردی! 

معروف‌ترین اجرای موسیقی «طرقه» در سه دهه‌ی گذشته توسط علی آبچوری صورت گرفت.در موسیقی‌های آئینی، مخصوصآ آیین‌های «سور» خیلی وارد بود. 

یک موسیقی زیبایی از گذشته نزد ایشان بود که فرصت نشد هیچ جا آن را ارائه کند؛ آن هم موسیقی مخصوص هنگام مرگ جوانانی بود که در گذشته در جنگ‌های قبیله‌ای از بین می‌رفتند. استاد این موسیقی را با قوشمه اجرا می‌کرد. خود آیین نزدیک به ۵۰ سال است از بین رفته، اما موسیقی آن نزد آقای آبچوری باقی مانده بود و خیلی خوب می‌توانست اجرا کند. 

یکی از کارهای خوب و آهنگ‌هایی که می‌توان گفت به صورت گنج پیش ایشان بود موسیقی «ساربانک» بود. زمانی که کرمانج‌ها کوچ می‌کردند؛ چه به صورت محیطی و چه به صورت محاطی در منطقه، روی شتر که می‌نشستند و کاروان حرکت می‌کرد دوتارنوازان آهنگ‌های خاص خودشان را می‌نواختند. کمانچه‌نوازان آهنگ‌های خاص خودشان و قوشمه‌نوازان هم آهنگ‌های خاص خودشان را داشتند. این‌ها با آهنگی که می‌زدند هم شتر با سرعت بیشتری حرکت می‌کرد، هم کاروان شاد می‌شد و هم کسی که احیاناً از کاروان جدا می‌افتاد با شنیدن صدای قوشمه، مسیر حرکت کاروان را پیدا می‌کرد و به آنها ملحق می‌شد. این آهنگ نزد استاد آبچوری بود و به بهترین شکل ممکن آن را می‌نواخت.  

 استاد آبچوری یک سری امکاناتی فراهم کرده بود و تعدادی از جوانان منطقه دور او جمع می‌شدند تا از او قوشمه‌نوازی یاد بگیرند.من از او پرسیدم آیا شاگرد خوبی تربیت کرده‌ای که بتواند جانشین خودت باشد؟ پاسخ داد فقط یک نفر آن هم آقای «فرهاد باغچقی». 

آقای باغچقی سال گذشته در جشنواره‌ی موسیقی فجر در بخش رقابتی، مقام اول موسیقی کشور را در تکنوازی به دست آورد. 

علیخان آبچوری را تا سال ۱۳۷۰ فقط در منطقه‌ی خراسان می‌شناختند. کسی در دیگر مناطق ایران به آن شکل ایشان را نمی‌شناخت. من به کمک آقای کلیم‌الله توحدی، ایشان را از خراسان شمالی به تهران آوردیم و در جشنواره نی‌نوازان که از سوی مرکز موسیقی حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی تدارک دیده شد برای اولین بار هنر خودش را به نمایش گذاشت که مورد تحسین همه واقع شد.   

از همان‌جا حرکت موفقیت‌آمیز و جدید خودش را شروع کرد و به اندازه‌ای موفق شد که در کاست معروف «شب، سکوت، کویر»، آقای کیهان کلهر آهنگساز برجسته‌ی موسیقی ردیف و دستگاهی از ایشان استفاده برد. در آن اثر ساز ایشان را خیلی خوب و زلال می‌شنویم و از آن می‌شود بهره‌ها برد. متاسفانه به آن شکلی که باید و شاید اثر ثبت شده به صورت صوتی از ایشان باقی نماند و هر آنچه نزد ایشان بود با مرگشان به زیر خاک رفت!

"شب ، سکوت ، کویر" یکی از برجسته ترین آثار در زمینه ی موسیقی سنتی ایرانی است که قطعات آن برگرفته از موسیقی محلی شمال خراسان یعنی همان موسیقی کُرمانجی است . 

اگر بخواهیم مقایسه ای در زمینه ی رابطه ی شعر و موسیقی داشته باشیم ، تفاوت بارزی که بین موسیقی شمال خراسان و موسیقی دیگر نواحی ایران وجود دارد این است که موسیقی این خطه ( شمال خراسان ) بیشتر منطبق بر غزل و مثنوی است در حالی که موسیقی محلی دیگر نواحی ایران رابطه ی نزدیکی با دوبیتی دارد . 

هرچند که در این آلبوم از دو بیتی های باباطاهر استفاده شده ولی به گونه ای خوانده شده که شبیه غزل است . به طور کلی موسیقی شمال خراسان حول دو نغمه به نام های "هَرای" و "لو" خوانده می شود . این آلبوم در مقام لو خوانده شده . لو یا همان دشتی ، از اصیلترین و باستانی ترین نغمات ایرانی است . 

از جمله مقام های محلی که در آلبوم "شب ، سکوت ، کویر" به کار رفته عبارتند از : 

شَرَنگ ( چهارمضراب سازها ) ، تُرغِه ( چهارمضراب سه تار ) ، دُرنا یا شوان ( قُشمِه ی خراسانی استاد آبچوری ) و بارون ( تصنیفی براساس آوای محلی شمال خراسان ) .

در افسانه های خراسان تُرغِه نام پرنده ایست که هوای وصال خورشید را در سر دارد و برای آن باید هزار نام خدا را بر زبان بگوید و رو به مقصد حرکت کند تا نسوزد . پرنده ذکرگویان رهسپار خورشید می شود اما در نزدیکی آن ، نام آخر را فراموش می کند و در دل محبوب فنا می شود