عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا می مونه
کجاست اون کوچه چی شد اون خونه
آدماش کجان خدا می دونه
بوته ی یاس با با جون هنوز
گوشه ی باغچه توی گلدونه
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
خودش کجاهاست خدا می دونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه ی طاقچه توی ایوونه