شرح مراحل گرفتن امریه خدمت سربازی
در ابتدا این نکته را در نظر داشته باشید که برای امریه از 2 نهاد بطور همزمان اقدام نکنید چون امکان بروز مشکل در آینده وجود دارد.
سوالات متدوال درباره امریه
١- دستکم باید 2 الی 3 ماه قبل از تاریخ اعزام خود به سربازی برای امریه اقدام کنید.
٢- نباید در خدمت غیبتی داشته باشید
٣- معمولا در امریه سربازی کسری خدمت بالای 3 ماه پذیرفته نمی شود
۴- محل خدمت شما در امریه با سازمان مورد نظر است ، مگر اینکه از محل امریه گیر جدید نامه ای مبنی بر نیاز آن سازمان به نیروی امریه ارائه دهید در غیر این صورت انتقال بعدی بسیار مشکل خواهد بود
۵- مدت زمان خدت امریه جزو سوابق کاری شما محسوب میشود
۶- امکان انصراف از امریه پس از پذیرفته شدن وجود ندارد
٧- حقوق سربازان امریه معمولا کمی بیشتر می باشد
٨- با امریه شدن در یک ارگان تعهدی وجود ندارد که حتما در آنجا استخدام میشوید
٩- در پذیرش امریه مدرک تحصیلی آزاد و سراسری معمولا ملاک نیست.
١٠- ساعات کاری سربازان امریه با دیگر کارمندان یکسان می باشد
مدرک تحصیلی دیپلم تا دکتری در سازمان های مختلف مورد پذیرش میباشد
در سازمان محیط زیست دیپلم هم مورد پذیرش است و در آموزش و پرورش کاردانی به بالا
بعضز از سازمان ها هم کارشناسی ارشد به بالا مانند سازمان بازرسی کل کشور
سعی کنید در سازمان های مرتبط با مدرک خود به دنبال امریه باشید البته برای رشته کامپیوتر و حسابداری معمولا مشکلی وجود ندارد
8نوع شخصیت که باید از آنها دوری کرد:همه ما دوست داریم باور کنیم که نزدیکان مان آدم هایی متعادل ، شاد و دارای ذهنی سالم هستند اما بارها پیش آمده که متوجه شدیم واقعیت غیر از این است. تصور کنید یکی از بهترین روزهای زندگی تان را آغاز کرده اید و خدا را برای همه زیبایی ها و نعمت هایش شکر می کنید که ناگهان رویارویی با یکی از آشنایان بلافاصله شما را از عرش به زیر می آورد. حتی اگر انسانی خوشبین و مثبت باشید، در کنار چنین اشخاصی منفی خواهید شد. از بدترین این نوع شخصیت ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
● خودشیفته ها
این افراد شدیدا حس خودبزرگ بینی دارند و چنین می پندارند که دنیا گرد آنها می چرخد. این افراد مانند کنترل گرها موذی و حیله گر نیستند و تا حدی آشکار خواسته های خود را بیان می کنند. گاهی به نظر می رسد باید به آنها گفت: « فقط خودت مهم نیستی که!»
این افراد فقط خواسته های خود را در نظر می گیرند و نیازهای شما به باد فراموشی گرفته می شود. در این رابطه شما احساس یاس و سرخوردگی پیدا می کنید. آنها چنان انرژی شما را صرف خواسته ها و امیال خود می کنند که دیگر چیزی برای خودتان باقی نمی ماند.
● منفی گراها
این دسته قادر به درک خوبی ها و شادی ها نیستند. اگر به آنها بگویید که امروز روز بسیار قشنگی است حتما از اتفاق ناگوار قریب الوقوعی خبر می دهند؛ اگر از موفقیت امتحان میان ترم خود خبر دهید، در مقابل از سختی امتحانات نهایی به شما هشدار می دهند.
آنها شادی را نابود می کنند. دید مثبت شما به زندگی جای خود را به بدبینی و منفی بافی می دهد. قبل از آنکه متوجه شوید، منفی گرایی در ذهن و روح شما جایگزین شده و همه شادی ها پشت شیشه های خاکستری پنهان می شود.
● افرادی که همیشه در مورد دیگران قضاوت می کنند
مواردی که شما زیبا و دلفریب می بینید، به نظر این افراد عجیب و غیرجذاب است. اگر شما نظر جدیدی را جالب بدانید، این افراد آن را به کل اشتباه می شمارند. اگر شما سلیقه دوستی را ستایش کنید، آنها آن را بد یا مایه نگرانی قلمداد می کنند. افراد همیشه قاضی تقریبا مانند منفی گراها هستند. اگر قسمت اعظم وقت خود را با اینگونه افراد بگذرانید، طولی نمی کشد که شما هم یکی از آنها خواهید شد.
● خود رای ها
تخصص این عده کنترل دیگران به نفع خودشان است؛ و ممکن است چنان مهارتی هم داشته باشند که شما اصلا متوجه کنترل آنها نشوید تا زمانی که دیگر دیر شده است. این افراد نقطه ضعف های شما را پیدا می کنند و از این طریق به خواسته های خود می رسند.
این افراد باورها و اعتماد به نفس شما را هدف قرار می دهند. این افراد راهی برای اجبار شما به انجام کاری پیدا می کنند که لزوما انجام نمی دهید و به این ترتیب شما احساس هویت، اولویت های شخصی و توانایی درک واقعیت مساله را ازدست می دهید و به ناگاه دنیا حول محور خواسته ها و اولویت های آنها قرار می گیرد.
● همیشه ناامیدها
اگر طرح جدید و بکری داشته باشید، همیشه ناامیدها به شما اطمینان می دهند که با شکست روبه رو خواهید شد؛ و زمانی که موفق می شوید، شما را دلتنگ و افسرده می کنند. اگر رویایی در سر داشته باشید، هشدار می دهند که دستیابی به آرزویتان غیرممکن است.
این افراد «آنچه هست» را باور دارند و نسبت به «آنچه خواهد شد» مشکوک و ناامید هستند. معاشرت با این افراد موجب می شود خودباوری و اعتماد به نفس خود را به راحتی از دست بدهید. در حالی که پیشرفت و تغییر فقط نتیجه نوآوری و بدعت گذاری است، رویای ناممکن ها و تلاش برای دستیابی به دوردست ها.
● آنهایی که نمی توانند صممیمی شوند
در کنار این افراد هیچگاه حس صمیمیت و راحتی نخواهید کرد؛ داستانی خنده دار تعریف می کنید اما آنها فقط لبخندی مودبانه تحویل می دهند. در پی بی توجهی آنها، شما غمگین و افسرده می شوید. یکی از مهیج ترین اتفاقاتی را که برایتان پیش آمده تعریف می کنید اما آنها فقط سرسری سر خود را تکان می دهند.
روابط این دسته افراد مبتنی بر معیارهای سطحی و بی معنی است. زمانی که شما واقعا به یک دوست نیاز دارید، آنها نیستند. زمانی که نیازمند انتقادی سازنده هستید، از همانی که هستید تعریف می کنند و اگر حمایت بخواهید، شما را محکوم به شکست می دانند.
● حرمت شکن ها
این افراد در بدترین زمان و به بدترین شکل ممکن حرفی می زنند یا کاری انجام می دهند؛ در یک کلمه حرمت نگاه نمی دارند. شاید این فرد کسی باشد که به او اعتماد کرده بودید اما او از این اعتماد سوءاستفاده کرده ورازتان را برملا می کند. شاید یکی از نزدیکان تان باشد که در کارهایی که به او ارتباط ندارد دخالت می کند، یا شاید همکاری باشد که رفتاری تحقیرآمیز پیشه کرده است.
● آنهایی که همیشه متوقع هستند
هیچ وقت نمی توان این افراد را راضی و خوشحال نگه داشت. آنها قدر شما را نمی دانند و خواسته هایشان غیرواقعی و نامعمول است؛ همیشه دنبال مقصر جلوه دادن شما هستند و هرگز مسوولیت چیزی را خود قبول نمی کنند.
چشمهایتان را ببندید و آدمهای زندگیتان را یک دور مرور کنید. از همه کسانی که در این لحظه به ذهن شما میآیند چند نفر را دوست دارید درست در همین ساعت ببینید؟ اگر دیگران چشمهایشان را ببندند چطور؟ احتمال دارد که شما را به عنوان اولین گزینه برای ملاقات کردن انتخاب کنند؟ اگر جوابتان به این سوال منفی است و یا اینکه در این مورد اطمینانی ندارید، روی کمک ما حساب کنید. کافی است چند عادت اصلی را که میتواند شما را به فردی آزاردهنده تبدیل کند و باعث شود که دیگران دور شما خط بکشند کنار بگذارید تا همیشه اولین گزینه دوستان و آشنایانتان برای تنظیم قرار ملاقات باشید.
عادت منفی:وارد جزئیات شوم؟
به منطق آدمها اعتماد کنید! باور کنید وقتی به اندازه کافی به شما اطلاعات نمیدهند، منظورشان این است که کمی از آنها فاصله بگیرید و وارد جزئیات زندگیشان نشوید. این موضوع وقتی پررنگتر میشود، که پای بیماری و یا رویداد آزاردهندهای به میان بیاید. وقتی میبینید خانم الف مدتی بیحوصله است و در مهمانیها کنار همسرش نمینشیند، احتمالا حدس میزنید که با همسرش رابطه خوبی ندارد و شاید هم به خودتان اجازه بدهید که این ذکاوت را به رخ او بکشید و بگویید: فلانی چرا کنار شوهرت نمینشینی؟ چرا بیحوصلهای؟ میانهتان شکرآب شده؟ چه انتظاری از خانم الف دارید؟ فکر میکنید او بهخاطر باهوش بودنتان به شما افتخار میکند و سفره دلش را باز میکند؟
بهتر نیست به جای چنین جملاتی به او بگویید :«احساس میکنم چند وقتی است که مثل همیشه نیستی. اگر دوست داشتی با کسی وقت بگذرانی و گپ بزنی، میتوانی همیشه روی من حساب کنی.»
عادت منفی:آخرش باشم؟
مراقب باشید از آن طرف بام فروتنی پایین نیفتید. بیش از اندازه فروتن بودن میتواند شما را به یک انسان منفیباف تبدیل کند. در فرهنگ و ادبیات ما، تا بخواهید شعر و حکایت در مورد فروتنی وجود دارد. شاید همین توصیههاست که بسیاری از ما را این روزها به آدمهایی آزاردهنده تبدیل کرده است. کم نیستند کسانی که فکر میکنند پذیرفتن شایستگیهایشان، یعنی مغرور جلوه کردن و بهخاطر همین پیش فرض هم به محض اینکه تعریفی در مورد خود میشنوند، با گفتن «نه! اینطور نیست!» به باتلاق فروتنی فرو میروند و در ادامه هم فهرستی از ایرادها، اشتباهها و کمبودهایشان را به مخاطب خود تحویل میدهند تا مبادا به چشم او مغرور بیایند. به این مکالمه توجه کنید:
الف: خورش فسنجانت عالی شده بود.
ب: (در ذهنش فکر میکند مبادا با پذیرفتن این تمجید مغرور به نظر برسد و یا مبادا فرد مقابل فکر کند که تواناییهایش به همین جا محدود میشود!) نه فکر میکنم مرغش کمی خام بود. کاش رب انار کمتری مثل دفعههای پیش به خورش اضافه کرده بودم !
اما میتوانست بگوید: خوشحالم که خوشت آمده. هر زمان که دوست داشتی بیا با هم فسنجان بخوریم.
عادت منفی:دوستم سنگ صبور من است؟
این روزها زندگی اغلب آدمها لحظات سختی را در کنار همه شیرینیهایش دارد و بپذیرید که دیگران ترجیح میدهند به جای شنیدن تلخیهای زندگی دیگران، در اولین جملات از آنها انرژی مثبت دریافت کنند.
درست است که دوستان شریک روزهای سخت و آسان زندگی شما هستند و از خوشیها گرفته تا ناخوشیها را در کنار شما تجربه میکنند؛ اما مراقب باشید نیمی از این اصل را فراموش نکنید و آنها را تنها شریک ناخوشیهایتان نکنید و از دوستانتان فقط یک سنگصبور برای لحظات سخت زندگیتان نسازید. شاید لازم باشد که در این مورد کمی هوشیارانه عمل کنید و به خودتان بگویید که اگر در 4-5 تماس تلفنی با شادی به دوستتان سلام دادید و رویدادهای لذتبخش زندگیتان را به گوشش رساندید، حق دارید یک بار با صدایی گرفته با او تماس بگیرید و به جای پرسیدن حالش تنها درد دل کنید؛ پس مراقب باشید از حد نگذرید و از او تنها رفیقی برای لحظات تلختان نسازید.
عادت منفی:زرنگ باشم؟
آدمهای باهوش طرفداران زیادی دارند؛ درست! اما تا آنجا که هوششان کوچکترین آسیبی به دیگران نزند. راهحلهای خلاقانه شما برای حل مسائلتان چقدر با منابع دیگران در تضاد است؟
از روبهرو ماشین نمیآید و شما هم در ترافیک سنگینی افتادهاید؟ چطور است که پایتان را روی گاز بگذارید و تا لاین روبهرویی خلوت است کمی جلوتر بروید؟ نه! نه! باور کنید ایده خوبی نیست. مطمئن باشید که همه آدمهای توی ترافیک، قسمت خلوت خیابان را مثل شما میبینند و حتما دلیلی دارد که از آنجا نمیروند. مهم نیست در صف نان هستید یا توی ترافیک و یا اینکه در بانکی که مسوول باجه شما را میشناسد کاری دارید. زرنگ میدان بودن میتواند در چشم همه آدمهایی که به خاطر به اصطلاح هوشمندیتان باید زمان بیشتری را صرف کنند، شما را فردی آزاردهنده و غیرقابل تحمل جلوه دهد.
عادت منفی:همه چیزدان باشم؟
نیازی نیست دار و ندار ذهنتان را روی میز بریزید. قبل از آنکه اطلاعاتتان را با دیگران تقسیم کنید، با کمی هوشمندی از علایق آنها و بحرانهایی که برای حل کردنشان به اطلاعات بیشتر نیاز دارند باخبر شوید. به اشتراک گذاشتن اطلاعات با دیگران، ایده خوبی است. اما اگر قصد اجرا کردن چنین ایدهای را دارید، مراقب میزان اطلاعاتی که به اشتراک میگذارید باشید. اگر در صف نانوایی خانمی با بچهای چاق ایستاده، مطمئن باشید به ذهن خودش هم میرسد که چاقی برای سلامتی مضر است و مطمئن باشید که شما بخش مهمی از دلایل ابتلای کودک او به این مشکل را نمیدانید.
پس چطور است که در چنین شرایطی، سکوت اختیار کنید و تنها با یک لبخند وارد ارتباط با کودک و مادرش شوید. نگذارید اطلاعات شما روی سر دیگران آوار شود و حتی اگر با کسی احساس صمیمیت میکنید، تا زمانی که از شما کمک نخواسته به گفتن چند جمله بسنده کنید و بعد از آن، با دیدن واکنشش ارزیابی کنید که آیا مایل به استفاده از دانش مفید شما هست یا اینکه ترجیح میدهد سکوت کنید و در مورد وضعیت هوا وارد گفتوگو شوید.
عادت منفی:درد دل کنم؟
اگر میخواهید با دوستتان درد دل کنید، چند نکته اساسی را نباید فراموش کنید:
ابتدای مکالمهتان، سراغ جملات مثبت بروید و چند رویداد خوبی را که برایتان اتفاق افتاده به زبان بیاورید. نمیتوانید بگویید هیچ اتفاق خوبی برایتان نیفتاده. یعنی یک برنامه خوشایند در تلویزیون ندیدهاید و یا اینکه از دیدن آسمان زیبای بهاری لذتی نبردهاید؟
تلفن را با میکروفنی که تنها خودتان حق صحبت کردن در آن دارید اشتباه نگیرید. شما با کمک این ابزار ارتباطی، میگویید و میشنوید؛ پس اگر چند جملهای حرف میزنید، به کسی که پشت خط است هم مجالی برای صحبت کردن بدهید. شاید او هم چیزهایی برای به اشتراک گذاشتن با شما داشته باشد. در پایان مکالمه، تصویر خوبی باقی بگذارید و شنونده را غم زده تنها نگذارید. سراغ خاطرات شیرینتان بروید، برایش جوک بگویید و حتی در مورد قسمتهای خندهدار طنز در حاشیه با او صحبت کنید. راهش را خودتان پیدا کنید. مهم این است که وقتی گوشی را قطع میکنید، شما سبکتر نشده باشید و او سنگین و غمزدهتر از قبل.
عادت منفی:ستایشش کنم؟
همیشه دلیلی برای تعریف کردن از آدمها و یا شرایط داشته باشید تا مثبتاندیش بهنظر برسید. اما برای پیدا کردن آن دلیل، کمی وسواس به خرج دهید.
منتقدهایی که همیشه به دنبال ایرادی در یک شخص یا یک اتفاق میگردند، در دل کسی جایی ندارند، اما نمیتوانید چنین پیشفرضی را برعکس کنید و نتیجه بگیرید «چاپلوسهایی که همیشه از دیگران تعریف میکنند، در دل همه جا باز میکنند!» ستایش کردن رفتار خوبی است و قطعا شما میتوانید با دیدن ویژگیهای مثبت دیگران و یا در حین سپری کردن تجربههای خوشایند، نقاط مثبت مورد نظرتان را در حضور دیگران به زبان بیاورید و با عبارات مثبت، لذتهایی را که ممکن بود از چشم آنها پنهان بماند به دیگران یادآوری کنید. اما مراقب باشید پیازداغ آن را زیاد نکنید و بدون آنکه نکته مثبتی ببینید، لب به تعریف و تمجید باز نکنید. به این مکالمه توجه کنید:
الف: (در ذهنش فکر میکند که فلانی همیشه آرزوی لاغر شدن داشته و وقتی بعد از چند ماه او را میبیند، برای خوشحال کردنش میگوید:) وای چقدر لاغر شدهای!
ب: من از آخرین دیدارمان 4 کیلو وزن اضافه کردهام.
الف میتوانست برای ستایش ظاهر ب بگوید: «چه رنگ مناسبی برای لباست انتخاب کردهای.» یا اینکه اگر او را با ظاهری خسته و پریشان میبیند، سراغ بهانه دیگری برای تمجید برود: «چقدر عوض کردن جای تلویزیون فضای خانه را زیباتر کرده است.»
5 کلید خوشمشرب بودن
خوشمشرب بودن یعنی چه؟ یعنی اینکه همیشه حرف تازهای داشته باشید و گوشها را به خودتان جلب کنید؟ شاید این تنها بخشی از تعریف گسترده این واژه باشد. اگر میخواهید دیگران از بودن در کنار شما لذت ببرند و به دوباره دیدنتان میل پیدا کنند، علاوه بر داشتن حرفهای تازه، باید این ریزهکاریها را هم به کار بگیرید:
از چشمها غافل نشوید
هنگام صحبت با دیگران، گوشی موبایلتان را کنار بگذارید، میوه توی بشقاب را روی میز بگذارید و به جای عوض کردن کانال تلویزیون تنها به چشمهای فرد مقابلتان نگاه کنید.
مراقب مثالها باشید
اگر میخواهید موضوع مورد نظرتان را با چند مثال روشن کنید، سراغ قومیتها و ملیتها نروید و از گروه و یا پیروان مذهب خاصی هم حرفی به میان نیاورید. صحبت کردن با کمک چنین ابزارهایی میتواند سوءتفاهم ایجاد کند و شما را از مقصود اصلیتان دور کند.
شوخطبع باشید، اما دلقک نه
با چاشنی شوخطبعی دیگران را به خودتان جذب کنید اما هرگز برای جلب حمایت آنها، سراغ ابزارهای دستمالی شده نروید و به هر راهی برای نشاندن خنده بر لب دیگران متوسل نشوید. نه اینکه تنها دیگران را به ابزاری برای خندیدن تبدیل نکنید؛ بلکه گذشته از آن مثل یک شو من تازهکار از خود هم برای خنداندن دیگران مایه نگذارید.
قضاوت نکنید
کلی گویی و نگاه قضاوتگرانه میتواند آفت هر ارتباطی باشد. مراقب باشید که در کلامتان بیش از اندازه از «همه» یا «هیچ» استفاده نکنید. داشتن نگاه کلینگر میتواند دیگران را نسبت به درستی تفکر شما بیاعتماد کند.
متکلم وحده نباشید
شما تنها فرد جمع نیستید. اینکه وقتی دیگران ساکت هستند، برای گرم کردن مجلس و حرف به میان آوردن تلاش کنید، مهمترین کاری نیست که میتوانید در حضور آدمهای منزوی و ساکت انجام دهید. هنر شما میتواند به حرف آوردن آنها باشد. البته اگر هنگام تشویق کردنشان به صحبت کردن، سراغ موضوعات شخصی زندگیشان نروید و از مسائل عقیدتی مثل مذهب، سیاست و. . . هم حرفی نزنید.